ضرورت امام شناسى از دیدگاه امام رضا(ع)
آن حضرت در دوران امامت ۲۰ ساله خویش (۱۸۳ – ۲۰۳) با سه تن از حکمرانان مستبد عباسى، یعنى هارون الرشید (ده سال)، محمد امین (پنجسال) و مامون (پنجسال آخر عمر) معاصر بود . امام رضاعلیه السلام در آخر ماه صفر ۲۰۳ ه . ق در سن ۵۵ سالگى بوسیله مامون، مسموم و در سناباد نوقان که امروزه یکى از محلات مشهد مقدس بحساب مىآید، به شهادت رسید و در محل مرقد فعلى به خاک سپرده شد .
به بهانه شهادت آن امام همام، برآنیم که امامت و ولایت را از منظر و دیدگاه آن حضرت به تماشا بنشینیم . آنچه در پیش رو دارید گامى است در این راه .
ضرورت امامشناسى
از بزرگترین، خطرناکترین و شکننده ترین انحرافاتى که در جامعه اسلامى رخ داد، انحراف از مسیر امامت بود . اگر جامعه بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله جایگاه امامت را شناخته بودند، امامت و خلافت را در حد نمایندگى قبیلهاى و قومى و حداکثر رهبرى سیاسى، تنزل نمىدادند و اجازه نمىدادند که کسانى بر آن جایگاه تکیه بزنند که هیچ گونه شایستگى و لیاقت در وجود آنها نبود .
قرآن کریم امامت را بالاتر از نبوت مىداند; و چنین بیان مىکند که ابراهیم علیه السلام بعد از نبوت و خلت (خلیل اللهى) به مقام امامت ترفیع درجه یافته است . «انى جاعلک للناس اماما» «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم .» و امامت و معرفى امام را باعث کمال دین و تمام کننده نعمت دانسته و بعد از آنکه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله على علیه السلام را به خلافت و امامت منصوب مىکند مىفرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم» «امروز دینتان را برایتان کامل کردم .» و اعلام مىکند که عدم معرفى امام و امامت به منزله عدم انجام رسالت ۲۳ ساله است .همچنین پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه; هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلى از دنیا رفته است .» این حدیث به خوبى مىرساند که اگر کسى امام زمان خود را نشناسد، در واقع دینى براى او ثابت نیست . فخر رازى، یکى از بزرگترین علماى اهل نتحدیث مذکور را به این صورت نقل نموده است که پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه فلیمت ان شاء یهودیا وان شاء نصرانی اگر کسى بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد پس باید به خواست خودش یا یهودى و یا نصرانى بمیرد [. ولى مسلمان از دنیا نخواهد رفت]»
جابربن عبدالله انصارى مىگوید: از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله پرسیدم امامان بعد از شما چند نفرند؟ حضرت فرمود: «یا جابر سالتنى رحمک الله عن الاسلام باجمعه، عدتهم عده الشهورجابر! خدایت رحمت کند، از تمام اسلام از من سؤال نمودى . تعداد آنان به تعداد ماه ها است .» در این حدیث سؤال از امام مساوى با سؤال از تمام اسلام دانسته شده است
در روایت صحیحه از امام باقرعلیه السلام رسیده است که حضرت فرمود: «کل من دان الله عزوجل بعباده یجهد فیها نفسه ولا امام من الله، فسعیه غیر مقبول، وهو ضال متحیر والله شانىء لاعماله هر کس به خداوند عزتمند تقرب جوید با عبادتى که [تمام] تلاش خود را در انجام آن به کار برده، ولى امامى نصب شده از جانب خداوند براى او نباشد، تلاشش پذیرفته نمىشود، و گمراه و سرگردان خواهد بود، و خداوند نیز اعمال او را دشمن مىدارد .»
در روایت دیگرى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله خطاب به حضرت علىعلیه السلام در مورد ولایت آن حضرت مىخوانیم: «لو ان عبدا عبد الله مثل ما قام نوح فى قومه وکان له مثل احد ذهبا فانفقه فى سبیل الله ومد فى عمره حتى حج الف عام على قدمیه ثم قتل بین الصفا والمروه مظلوما ثم لم یوالک یا على لم یشم رائحه الجنه ولم یدخلها اگر کسى به اندازه رسالتحضرت نوح در میان قومش عبادت کند، و به اندازه کوه احد طلا داشته و در راه خدا انفاق کند و عمرش طولانى شود تا هزار بار خانه کعبه را با پاى برهنه زیارت کند، و سپس در میان صفا و مروه مظلومانه به قتل برسد، اگر ولایت تو را اى على نداشته باشد، بوى بهشت را نچشیده و داخل آن نخواهد شد .»
نمونههایى از پیامدهاى عدم شناخت امام:
با همه آن تاکیدات، جامعه اسلامى مقام امام و امامت و ولایت را درست نشناختهاند، و این عدم شناخت چه در زمان خود پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و چه بعد از آن حضرت پى آمده اى ناگوارى در پى داشت و علاوه بر غصب خلافت و آن همه بدعتها و اختلافات، زیان هاى سنگین علمى و فرهنگى نیز بر جامعه اسلامى تحمیل نمود . در ذیل به نمونه هایى از این موارد از عصر خود پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله تا این زمان اشاره مىشود، با تذکر این نکته که پیامبر خاتم صلى الله علیه وآله علاوه بر مقام رسالت، مقام امامت را نیز دارا بود; چرا که او افضل انبیاى الهى است و وقتى ابراهیم علیه السلام مقام امامت را دارا باشد، یقینا [و به طریق اولى] آن حضرت نیز از مقام امامتبرخوردار خواهد بود .
۱ – عبدالله ابن عمر مىگوید: «هر کلامى که از پیامبرصلى الله علیه وآله مىشنیدیم آن را مىنوشتیم، ولى گروهى از قریش مرا از این کار منع مىکردند و مىگفتند: ممکن است رسول خداصلى الله علیه وآله از روى غضب یا خوشحالى سخن گفته باشد، من هم از این کار دست کشیدم، حضور آن حضرت رسیدم و جریان را براى ایشان نقل نمودم، فرمودند: «کلمات و سخنان مرا بنویس . به خدا قسم از دهان من جز حق خارج نمىشود .»
این جریان نشان مىدهد که عدهاى مقام عصمت و علم الهى حضرت را درک نکرده بودند، و همین جهالتبود که باعثشد وقتى حضرت در بستر بیمارى، کاغذ و قلم تقاضا نمودند تا مطلبى را براى مسلمانان بنویسند که گمراه نشوند، عمر از این کار ممانعت کرد و گفت: کتاب خدا ما را کفایت مىکند، و (نعوذ باالله) پیامبر هزیان مىگوید .» اگر مقام نبوت و امامت و عصمت و طهارت او را شناخته بودند، هرگز به خود جرات نمىدادند چنان سخنان سست و بى پایه اى را مطرح کنند .
۲ – چون برخى از مسلمانان مقام امام را نشناختند، اجازه دادند که حتى شخصى با زور و کودتا هم بتواند خلافت و جانشینى پیامبر را به عهده گیرد، و حتى اگر فاسق و فاجر هم باشد، بتواند عهده دار امامت و خلافتشود، چنانکه به برخى از معتزلی ها و حشویه و نسبت داده شده است
۳ – ابن ابى الحدید با اینکه از برترین شارحان نهج البلاغه است، در عین حال شناخت آن چنانى نسبتبه مقام امام و امامت ندارد . و در ابتداى خطبه همام، در توجیه این سؤال که چرا على علیه السلام از ابتدا پاسخ همام را در بیان اوصاف متقین نداد، بلکه اجازه داد تا او اصرار و سماجت کند تا آنجا که امام را در فشار قرار دهد؟ پاسخهایى داده است . از جمله مىگوید: «ولعله تثاقل عن الجواب لیرتب المعانى التى خطرت له فى الفاظ مناسبه لها ثم ینطق بها کما یفعله المتروى فى الخطبه شاید علت تاخیر او از جواب این بود که معانىاى که براى او خطور مىکرد را در الفاظ مناسب ردیف کند (و بقول امروزیها سخنرانى را خوب آماده کند) و آنگاه سخن بگوید چنان که یک خطیب فکر و اندیشه مىکند .»
مذهب و اعتقاد ابن ابى الحدید اجازه نمىدهد که بفهمد امام علم الهى و «لدنى» دارد و نیاز به فکر و ترتیب الفاظ و آماده کردن منبر و سخنرانى و پیش مطالعه ندارد .
۴ – در یکى از مجلات مى خوانیم: «مهدى علیه السلام در دل تاریخ فرورفته و از موقعیت امامت و برترى خویش بر تاریخ پرتو افکنده، با آزمودگى و تجربه اى که در این مدت طولانى کسب کرده است توانایى دگرگونى اساسى جهان را خواهد داشت .» آیا امام معصومى که وارث علوم تمام انبیاو ائمه گذشته و داراى «علم لدنى» و الهى مىباشد، نیاز به کسب تجربه بشرى دارد؟ آیا این نشانگر این نیست که در حوزه خودى هم باید امام شناسى تقویت شود؟ شبهه افکنى روشنفکران معاصر نیز بیشتر ناشى از عدم شناخت معصومان و امامان است . چنان که بسیارى از وهابیان نیز که بیشترین شبهه را در سطح جهان علیه شیعه مطرح مىکنند، این اعمالشان بر اثر عدم درک صحیح امامت در شیعه، و عدم توان آن است .
بدین جهت است که امامان، در طول تاریخ تلاش نمودند، تا تبیین صحیح و درستى از امامت و جایگاه رفیع آن ارائه کنند . از جمله ثامن الحجج علیه السلام سخت تلاش نمود و از فرصتها بهره بردارى نموده، در جامعهاى که امامت و خلافت الهى، رنگ پادشاهى گرفته بود و در حد ولایت عهدى تنزل یافته بود، معنا و تفسیر صحیحى از امامت و جایگاه آن ارائه کرد .
مقام و جایگاه رفیع امامت
امام هشتم علیه السلام فرمود: «ان الامامه اجل قدرا، واعظم شانا، واعلامکانا، وامنع جانبا، وابعد غورا من ان یبلغها الناس بقولهم اوینالوا بآرائهم او یقیموا اماما باختیارهم . ان الامامه خص الله عزوجل بها ابراهیم الخلیلعلیه السلام بعد النبوه والخله مرتبه ثالثه وفضیله شرفه بها واشاد بها ذکره فقال «انى جاعلک للناس اماما»
همانا امامت قدرش برتر، و شانش بزرگتر، و منزلتش عالىتر، و مکانش منیعتر، و ژرفاى آن عمیقتر از آن است که مردم با عقل و اندیشه خود به آن برسند، یا با انتخاب و آراء خویش به آن برسند و امامى را نصب کنند . براستى امامت [مقامى است] که خداوند متعال آن را بعد از مقام نبوت و خلت (خلیل الهى) در مرحله سوم به ابراهیم خلیل اختصاص داد و فضیلتى است که او را به آن شرفیاب نمود و به وسیله آن نامش را بلند آوازه قرار داد و فرمود: براستى تو را امام مردم قرار دادم .»
در فراز دیگرى از حدیث مىخوانیم:
«ان الامامه منزله الانبیاء وارث الاوصیاء . ان الامامه خلافه الله وخلافه الرسولصلى الله علیه وآله ومقام امیر المؤمنین ومیراث الحسن والحسین علیه السلام;
امامت مقام پیغمبران، میراث اوصیاء، خلافت الهى، جانشینى رسول خداصلى الله علیه وآله، مقام امیرالمؤمنین و یادگار حسن و حسین علیهما السلام مىباشد .»
ان الامامه زمام الدین ونظام المسلمین وصلاح الدنیا وعز المؤمنین . ان الامامه اس الاسلام النامى، وفرعه السامى، بالامام تمام الصلاه والزکاه والصیام والحج والجهاد وتوفیر الفىء والصدقات وامضاء الحدود والاحکام ومنع الثغور والاطراف . الامام یحل حلال الله ویحرم حرام الله ویقیم حدود الله ویذب عن دین الله ویدعوا الى سبیل ربه بالحکمه والموعظه الحسنه والحجه البالغه
براستى امامت زمام دین، مایه نظام مسلمین، صلاح دنیا و عزتمندى مؤمنان است . همانا امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است . کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و فراوانى غنائم و صدقات و اجراى حدود و احکام و نگهدارى مرزها و اطراف کشور، به وسیله امام انجام مىگیرد . امام است که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام مىکند و حدود الهى را برپا داشته و از دین خدا دفاع مىکند و با بیان حکمت آمیز و اندرزهاى نیکو و دلیل هاى رسا، [مردم را] به سوى پروردگار خویش دعوت مىکند .»
توصیف امام
معرفى امام و بیان اوصاف او به حقیقت از حد قدرت ما خارج است . از اینرو در این بخش نیز از امام هشتمعلیه السلام که خود دارنده اوصاف امامت استبهره مىجوئیم .
آن حضرت فرمود: «الامام کالشمس الطالعه المجلله بنورها للعالم وهى فى الافق بحیث لاتنالها الایدى والابصار، الامام البدر المنیر والسراج الزاهر والنور الساطع والنجم الهادى فى غیاهب الدجى واجواز البلدان والقفار ولجج البحار، الامام الماء العذب على الظمآء والدال على الهدى والمنجى من الردى، الامام النار على الیفاع، الحار لمن اصطلى به والدلیل فى المهالک . من فارقه فهالک
امام مانند خورشید فروزان است که نورش عالم را فراگیرد و خودش در افق [اعلا] قرار دارد; به گونهاى که دستها و دیدگان به آن نرسد، امام ماه تابان، چراغ روشن، نور درخشان و ستاره راهنما در تاریکی ها، رهگذر شهرها و کویرها، و گرداب دریاها است . امام آب گواراى زمان تشنگى و راهنماى هدایت و نجاتبخش از هلاکت است . امام آتش روشن بر بلندیها [براى هدایت گمگشتگان]، وسیله گرمى براى هر که از آن گرما خواهد و رهنماى هلاکت گاهها است . هر که از او جدا شود هلاک شود .»
راستى این همه مفاهیم بلند و عمیق را چگونه مىتوان به مردم فهماند و چگونه خود مىتوان به آن رسید؟
من گنگ خواب دیده و مردم تمام کر
من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش
و فرمود: «الامام السحاب الماطر والغیث الهاطل والشمس المضیئه الامام الانیس الرفیق والوالد الشفیق والاخ الشقیق والام البره . . . الامام امین الله فى خلقه وحجته على عباده وخلیفته فى بلاده والداعى الى الله والذاب عن حرم الله، الامام المطهر من الذنوب والمبرا، المخصوص بالعلم الموسوم بالحلم
امام ابرى استبارنده، بارانى استشتابنده و خورشیدى است فروزنده امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر دلسوز و مادر نیکو است. امام امین خدا در میان مردم، حجت او بر بندگانش، خلیفه او در زمین و دعوت کننده به سوى خدا و دفاع کننده از حریم الهى است . امام از گناهان پاک و [از عیب] به دور است . به علم مخصوص گشته و به حلم علامت یافته است .»
گر بیابم صد دهان و این چنین تنگ آید در بیان آن امین
این قدر همگر نگویم اى سند شیشه دل از ضعیفى بشکند
خالى از لطف نیست که در اینجا به اعترافى از دشمن در مورد خود امام هشتمعلیه السلام اشاره کنیم: وقتى که حضرت امام رضاعلیه السلام به ولایتعهدى رسید، گروهى از حاشیهنشینان و غلامان دربار همپیمان شدند که در لحظه ورود حضرت به نزد مامون به او بى اعتنایى و بىاحترامى کنند . آنها تصمیم گرفتند که پرده را که رسم بود موقع ورود آنحضرت بالا بزنند، بالا نزنند . اتفاقا در لحظه ورود آن حضرت همه بىاختیار پرده را بالا نگه داشتند و به آن حضرت احترام نمودند، در نوبتى دیگر که با تصمیم قبلى متفقا پرده را بلند نکردند، خداوند بادى را مامور ساخت که پرده را بلند کند، حضرت وارد شد و همین قضیه به هنگام راجعتحضرت نیز تکرار شد . آنها به یکدیگر گفتند: «یا قوم هذا رجل له عند الله منزله ولله به عنایه; اى قوم! این مرد در پیشگاه الهى جایگاه خاصى دارد و خداوند به او عنایت دارد .»
مگر ندیدید که شما پرده را بلند نکردید، خداوند مانند حضرت سلیمان باد را در اختیار او قرار داد؟ و لذا تصمیم گرفتند عقائد خود را اصلاح کنند و بعد از آن روز، در احترام آن حضرت بکوشند
نشانه هاى امام
امام رضاعلیه السلام مىفرماید: «للامام علامات: یکون اعلم الناس واحکم الناس واتقى الناس واحلم الناس واشجع الناس، واسخى الناس واعبد الناس ویکون مطهرا ویرى من خلفه کما یرى من بین یدیه
امام داراى نشانه هایى است: او داناترین مردم، بهترین انسانها در قضاوت، با تقواترین مردم، بردبارترین مردم، شجاعترین مردم، سخاوتمندترین مردم و عابدترین مردم مىباشد و پاکیزه [از گناهان و معصوم است] و از پشتسر همچون از پیش رو مىبیند .»
امام رضاعلیه السلام در حدیث فوق ۹ نشانه را براى امام بیان مىکند . البته امام نشانههاى دیگرى نیز دارد،
۱ – امام محدث است; یعنى، صداى ملک را مىشنود ولى او را نمىبیند . به فرموده امام هشتمعلیه السلام رسول آن است که جبرئیل بر او نازل مىشود و او جبرئیل را مىبیند و سخنانش را مىشنود . نبى گاهى سخن جبرئیل را مىشنود و گاهى خودش را مىبیند . «والامام هو الذى یسمع الکلام ولا یرى الشخص;و اما امام کسى است که سخن [ملک] را بشنود ولى شخص او را نبیند .»
۲ – امام داراى علم الهى و مؤید به روح رحمانى است . امام هشتمعلیه السلام فرمود: «ان الامام مؤید بروح القدس وبینه وبین الله عمود من نور یرى فیه اعمال العباد وکلما احتاج الیه لدلاله اطلع علیهاامام با روح القدس تایید شده و بین او و خدا ستونى از نور است که در آن رفتار بندگان را مىبیند و هرگاه براى راهنمایى [افراد] به آن احتیاج پیدا کند، بر آن راهنمایى آگاهى مىیابد .»