آیا امام زمان(عج) ازدواج کرده اند؟

آیا امام زمان(عج) ازدواج کرده اند؟
مقدّمه:
اساساً غیبت طولانی آن حضرت از نگاه زندگانی شخصی و خصوصی وی این سؤال را بوجود میآورد که آیا در این مدّت، حضرت مهدی(علیه السلام)ازدواج کرده است یا خیر؟
و اگر ازدواج نکرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و به امر شرعی مستحب عمل نکرده است، که اینهم با مقام و شأن آن حضرت نمیسازد، زیرا وی رهبر دینی مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، باید پیشقدم باشد، و فرضِ وجود امامی که مستحب مؤکّد شرعی را ترک کند، و در واقع عمل مکروهی را انجام دهد بسیار مشکل، و جای استبعاد دارد.
نکتهی دیگر این که اصل ازدواج یا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نیست، بلکه از مسائل شخصی است که در روایات نیز به آن تصریح نشده، و مورد بحث امامان قبلی نیز نبوده است، و کسانی هم که در دوران غیبت توفیق درک حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشکلات در ذهنشان بوده است که به اینگونه سؤالات نرسیدهاند.
از سوی دیگر ذهن انسان در کنار سؤال از ازدواج حضرت مهدی(علیه السلام)، سؤالات دیگری نیز میسازد از جمله این که:
آیا مکان خاصّی برای زندگی وی و فرزندانش وجود دارد؟
و در صورت ازدواج نکردن، آیا بر خلاف سنّت و دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عمل نکرده است؟
بنابراین، پس از طرح سؤال اصلی و بیان دیدگاههای متفاوت و دلائل آنها، و نیز بررسی دلائل، سعی میشود تا به نتیجهای مناسب و جامع برسیم.
ـ نظریّه أوّل: عدّهای معتقدند که حضرت مهدی(علیه السلام) ازدواج کرده است، و برای اثبات این نظریّه به دلائل ذیل استناد جستهاند.
در احکام دین ازدواج سنّتی حسنه و مورد تأیید، و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مکروه است.
هرگز نمیتوان اینگونه نتیجه گرفت، چرا که او امام است، و در عمل به مستحبّات شرعی از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج کرده و دارای همسر میباشد.
ـ نقد و بررسی:
قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، و امری نیکو و مستحبّ شرعی است.
هر دو مقدّمه نیازمند بررسی و تأمّل است.
در اهمیّت و تشویق به ازدواج چنین آمده است: «هر کس ازدواج کند نصف دینش را بدست آورده است»([۱۱])، و نیز امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده با فضیلتتر است از هفتاد رکعت نماز کسی که بدون همسر است»([۱۲])، و همچنین در روایات فراوانی نقطه مقابل ازدواج
با توجّه به آیات و روایات فوق و وجود کلمات امر مانند «انکحوا» در آیات، و تشویق به ازدواج در روایات، و توصیه کردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهای بزرگوار اسلام، استحباب شرعی ازدواج را استنباط کرده و بر طبق آن به استحباب([۱۴])، و بعضی به استحباب مؤکّد فتوی دادهاند، و برخی آن را در شرایطی واجب میدانند([۱۵]).
اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غیر دائم (موقّت) مستحب شرعی است.
بدیهی است که استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نیست، بلکه شامل غیر دائم و مِلک یمین (کنیزان) نیز میشود.([۱۸]) و به همین جهت اینگونه به نظر میرسد که تحقّق یک مرتبه از ازدواج در طول عمر برای عمل کردن به این مستحبّ شرعی کافی است، اگر چه بنا به عللی([۱۹]) بین زوج و زوجه جدایی حاصل شده باشد.
پس عمل کردن به استحباب ازدواج در صورتی کافی است که استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور که این استحباب فقط به داشتن یک همسر نیست بلکه تعدّد آن نیز مستحب شرعی است.([۲۱])
۱٫ ازدواج مستحب شرعی است، خواه نیاز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت.
۳٫ تعدّد همسر نیز مستحب شرعی است.
با کثرت امور مستحبّی، آیا امام(علیه السلام) به همه آنها عمل میکند؟ یا اینکه از آن امور انتخاب کرده و گزینشی عمل میکند؟ آیا لزوم عمل به امور مستحب برای امام ضروری است؟
بنابراین، دو نکته در لزوم عمل کردن امام به مستحبّات وجود دارد.
۲٫ اقتضای شأن و منزلت انسان کامل ایجاب میکند که به مستحبّات عمل کند، بدون تردید نکته أوّل در زمان غیبت امام(علیه السلام) موضوعیّت ندارد، زیرا امام(علیه السلام) در مرأی و منظر مردم نیست، و امامت وی در باطن است، نه در ظاهر.([۲۲]) ولی نکته دوّم در رسیدن به مطلوب (امام پایبند به مستحبّات شرعی است، و سزاوارتر از دیگران است) کافی است.
ب: استدلال به روایات:
۱ ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «… از مکان او هیچ یک از اولاد و دیگران اطلاع نمییابد، مگر مولایی که متولّی امر اوست»([۲۳])، در این روایت وقتی که سخن از جا و مکان و محلّ زندگی آن حضرت میشود، امام صادق(علیه السلام) میفرماید: کسی از مکان او اطلاع ندارد حتّی اولادش، پس معلوم میشود او اولادی دارد، و داشتن اولاد حاکی از ازدواج امام است.
الف ـ این روایت در کتاب الغیبه نعمانی نیز نقل شده است، با این تفاوت که به جای کلمه «ولد» کلمه «ولی» آمده است : «ولا یطّلع علی موضعه أحد من ولیّ ولا غیره([۲۴]) از مکان او کسی از ولی و غیر ولی اطّلاع نمییابد»، یعنی دوست و غیر دوست، آشنا و غیر آشنا، از مکان او خبری ندارند، و نمیدانند او کجاست.
ب ـ در روایت سخن از فرزند است، ولی از این جهت که بگوییم الآن امام(علیه السلام) دارای فرزند و همسر باشد نیست، و به اصطلاح مجمل است، چرا که امکان دارد منظور فرزندانی باشند که در آستانه ظهور و یا پس از ظهور امام(علیه السلام) به دنیا میآیند.
با توجّه به نکات فوق، استدلال بر ازدواج امام(علیه السلام) در عصر غیبت مشکل، بلکه بعید به نظر میرسد.
در این روایت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولی چون معلوم نیست که وجود این فرزندان پیش از ظهور است یا پس از آن، از این جهت مجمل است، و نمیتوان به آن استناد کرد.
۲ ـ روایتی مرحوم مجلسی(رحمه الله) در بحار الأنوار از علی بن فاضل نقل کرده است، که در آن به مکان و جزیرهای اشاره شده که نسل و فرزندان آن حضرت، زیر نظر وی جامعه نمونه اسلامی تشکیل داده و برای خود حکومت دارند([۲۸])، این مکان نامعلوم است، و هر کس نمیتواند به آنجا برود، و دسترسی برای عموم مردم ممکن نیست.
«چون این حدیث را در کتابهای معتبر نیافتم آن را به طور مستقل و جدا میآورم»([۲۹]).
ابن طاووس میگوید: روایت فوق اینگونه نیز نقل شده «اللّهمّ صلّ علی ولاه عهده والأئمّه من بعده».([۳۲])
زیرا با وجود دو گونه نقل معلوم نیست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، یا امامان پس از او، بنابراین روایت مجمل است، علاوه این دو روایت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پیش از آن.
بنابراین، آن حضرت فرزندان و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آنها به سادگی ممکن نیست».([۳۴])
اوّلا: نمیتوان به آن هفت روایت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتیجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد کرد، چرا که برخی از آن روایات همان روایاتی است که قبلا به آنها اشاره شد.([۳۵])
ثانیاً: وجود فرزندان بیشمار آن حضرت با فلسفه غیبت منافات دارد، زیرا ممکن است فرزندان در صدد تشخیص هویّت خود برآیند، و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([۳۶])
یــ برخی ممکن است برای اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدی(علیه السلام) به کنیه مشهور آن حضرت یعنی «أبا صالح» استدلال کنند، و بگویند این کنیه به معنای پدر صالح است. و این دلالت بر وجود فرزندی بنام صالح برای آن حضرت دارد.
اوّلا: با جستجو و تفحّص در میان کنیههای نقل شده برای حضرت مهدی(علیه السلام) در کتابهای معتبر، چنین کنیهای نقل نشده است، بلکه به نظر میرسد این کنیه بر اثر کثرت استعمال در میان مردم، معروف شده است، و در بعضی از مجلاّت([۴۰]) و کتابها که در پاسخ از این سؤال مطالبی گفته شده است، بیشتر جنبه های ذوقی و استحسانی، با احتمالاتی بدون ذکر سند و دلیل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است که این کنیه ممکن است از آیه شریفه (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّــلِحُونَ)([۴۱]) گرفته شده باشد.([۴۲])
وممکن است برخی استدلال کنند به احادیثی که در آنها واژه أبا صالح و صالح بکار رفته است.
در کتاب من لا یحضره الفقیه چنین آمده است: «امام صادق(علیه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم کردی صدا بزن یا صالح! یا بگو: یا أبا صالح راه را به ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت کند!»([۴۳]).
ثانیاً: با توجّه به معانی مختلف کلمه «أب» در لغت عرب که تنها به معنای پدر نیست، بلکه به معنای صاحب و غیر آن نیز آمده است([۴۵])، و همچنین در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)آمده است که فرمود: «من و علی پدران این امتیم»، می توان استفاده نمود که مقصود از این کنیه معنای پدرِ فرزندی به نام صالح نیست، بلکه أبا صالح یعنی کسی که افراد صالح و شایسته در اختیار دارد.
بنابراین با عنایت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نمیتوان از این کنیه بر ازدواج و داشتن فرزند برای آن حضرت استفاده کرد.
امّا دلیل أوّل که برای ازدواج آن حضرت به استحباب شرعی ازدواج، و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دلیل محکم و قابل قبولی است، چون مقتضی موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسیده، و زود است تا قضاوت قطعی بشود، چرا که باید دیدگاه مقابل را نیز بررسی کرد و از نبودن مانع و یا وجود امری مهمتر از ازدواج نیز مطمئن شد.
و تنها دلیل آنان این است که:
و از سوی دیگر غیبت به معنای خفای شخص است، یعنی ناشناس بودن نه نامرئی بودن، در حالی که با ازدواج کردن شناخته میشود، و حد اقلّ شناخته شدن شناسایی وی توسط همسرش میباشد.
در نتیجه میتوان گفت: ازدواج کردن امری است مستحب و پسندیده و مهمّ، و حفظ اسرار و پنهان زیستی و حفظ جان از گزند دشمنان امری است اهمّ و مهمتر، و هر گاه امری دائر شود بین مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برمیگزیند.
ـ نقد و بررسی: با عنایت به دلیل فوق ممکن است برخی در مقام جواب بگویند: پنهان زیستی و خوف آن حضرت از کشته شدن مانع از ازدواج نمی تواند باشد، زیرا در روایات موارد دیگری نیز وجود دارند که به عنوان فلسفهی غیبت شناخته میشوند، مانند:
و این مسأله هیچ بعدی هم ندارد زیرا هر چیزی که با غیبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه کند بر وی جایز نیست، چرا که ازدواج باعث کشف شدن امر آن حضرت میگردد.
و این فرض که فقط برای همسر خود آشکار شود، اگر چه عقلا ممکن است ولی فرض آن بسیار بعید است بلکه فرض باطلی است، زیرا چنین زنی با خصوصیات خاصّ به طوری که امام(علیه السلام)هویّت واقعی خود را از او مخفی نکند، و هیچ خطری هم از ناحیهی او متوجّه امام(علیه السلام) نباشد، چنین زنی بین زنان عالم یافت نمیشود، چه رسد به اینکه بگوییم در هر عصری چنین زنی وجود دارد
سپس شهید صدر میگوید: «حال که ثابت شد که ازدواج آن حضرت در عصر غیبت ممکن است، امکان دارد بگوئیم این امر تحقّق یافته است، چون مهدی(علیه السلام) به تبعیّت از سنّت اسلامی سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شدیم که معصوم تا جایی که ممکن است به مستحبّات عمل کرده و مکروهات را ترک می کند.
با عنایت و دقّت در دلیل قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت و جواب مذکور، و کلام شهید سیّد محمّد صدر نکاتی قابل تأمّل است. از جمله:
۲٫ سخن شهید صدر در معنای غیبت به دو صورت ناشناسی (مردم او را میبینند ولی نمیشناسند) و ناپیدایی (جسم و شخص او دیده نمیشود) و بنا کردن مسألهی ازدواج را بر ناشناسی، سخن جامع و فراگیری نیست، چون نمیتوانیم به ناشناسی به تنهایی و یا به ناپیدایی آن حضرت قطع پیدا کنیم، چرا که ممکن است آن حضرت گاهی ناشناس باشد و گاهی ناپیدا، همانطور که این برداشت از روایات نیز قابل استفاده است.([۵۲])
۴٫ به نظر میرسد که ازدواج آن حضرت به صورت ناپیدایی امری ممکن باشد برخلاف شهید صدر که آن را غیر ممکن میداند، زیرا ناپیدایی امری همیشگی برای امام(علیه السلام) نیست، و از سوی دیگر همانطور که برای همراهان و خواصّ غائب نیست([۵۵])برای همسر خود نیز میتواند غائب نباشد.
ولی با توجّه به موارد دیگر در فلسفهی غیبت که در طول یکدیگربودند نه در عرض، این امر نمیتواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در این بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نیاز به اطلاعاتی کافی و جامع و احاطهی کامل بر زندگی شخصی آن حضرت دارد، و این نیز در حدّ توان ما نیست.
آیا سکوت بهتر نیست؟
نگاه اجمالی به تاریخ غیبت صغری و کبری حاکی از وجود نداشتن چنین مسائلی است، و حتّی کسانی که توفیق لیاقت ملاقات با آن حضرت را یافتهاند، هیچگونه سؤالی درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است، و غالباً به دلیل مشکلات فراوان یا نیازهای مادّی و معنوی و یا پرسیدن مسائل علمی از این گونه سؤالات غافل بودهاند، گرچه اساساً سؤال نکردن از ازدواج طبیعی است چرا که خیلی اوقات پیش میآید که سالها با اشخاص و دوستان زیادی آشنا هستیم ولی لزومی نمیبینیم که از زندگی شخصی او سؤال کنیم، مثلا بگوییم آیا همسر دارید؟ اگر دارید دختر چه کسی است؟ آیا فرزند دارید؟ جنسیّت آنها چیست؟ و… لذا اساساً لزومی ندارد که از این گونه امور مطّلع شویم و این مسائل در زندگی ما نیز هیچ تاثیری ندارد، و به دلیل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نمیگیریم.
درست است که اینگونه مسائل جنبه شخصی دارند، و دانستن یا ندانستن آن تأثیری در زندگی ما ندارد، ولی امامان ما مانند انسانهای عادی نبودهاند که بیتفاوت از کنارشان بگذریم، زیرا آنها هادیان و رهبران دینی و اجتماعی مردم هستند که طبق نصوص متعدّد از آیات و روایات، دارای مقام عصمت و مصونیّت از خطا و اشتباه می باشند.
بنابراین، اساس بحث از زندگانی شخص آن امام مانعی ندارد، گرچه به علّت موقعیّت استثنایی وی که همان در غیبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانی نداریم. و ناچاریم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اکتفاء کنیم.
ـ نتیجه گیری کلّی:
و دلائل نظریّهی دوّم (قائلین به ازدواج نکردن آن حضرت) که فلسفهی غیبت یعنی ترس از کشته شدن بود با احتمالات و ذکر موارد دیگر فلسفه غیبت و این که آن موارد در طول یکدیگرند، نتوانست مدّعای خود را به طور کامل ثابت کند. و دلیل نظریّهی سوّم (قائلین به توقّف) که عدم اعتقادی بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سیر تحقیقات علمی و اشتیاق شیعیان بر اطّلاع از این مسائل و پیدا کردن جوابی برای سؤالات و ابهامات ذهنی خود، سازگار نبود.
و همچنین لازم نیست که این ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلکه با ازدواج موقّت (غیر دائم) نیز میتواند به امر مستحب عمل کند، همانطور که لازم نیست حتماً عمر همسر وی مانند عمر خود آن حضرت طولانی باشد.
۱٫ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بیروت / ۱۴۰۴٫
۳٫ سعادتپرور، علی، الشموس المضیئه، نشر احیاء کتاب، چ أوّل / ۸۰، مترجم: سید محمدجواد وزیری.
۵٫ مکی عاملی، محمّد بن جمال، اللمعه الدمشقیه، ۱۰ جلدی، دار العالم الاسلامی بیروت.
۷٫ طباطبایی یزدی، محمّدکاظم، عروه الوثقی.
۹٫ نعمانی، ابن أبی زینب، الغیبه، انتشارات صدوق.
۱۱٫ سیّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضی، قم.
۱۳٫ عاملی، جعفر مرتضی، دراسه فی علامات الظهور والجزیره الخضراء، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم ترجمه محمّد سپهری.
۱۵٫ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ناشران قم، چ أوّل .
۱۷٫ طوسی، محمّد بن حسن، الغیبه، انشتارات بصیرتی، چ دوم.
۱۹٫ صدوق محمّد بن علیّ علل الشرایع، دار احیاء التراث العربی، چ دوم.
۲۱٫ عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علمیه قم.
۲۳٫ افتخارزاده، سیّد حسن، گفتارهایی پیرامون امام زمان(علیه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / ۷۹٫
۲۵٫ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، ۴ جلدی، ۱۴۱۳ هـ.