خدا فرمود کوه را بخور!

خدا فرمود کوه را بخور!
ابوالصّلت هروی میگوید: از امام رضا علیه السّلام شنیدم که فرمود: خداوند عزّوجلّ به یکی از پیامبرانش وحی فرمود که فردا صبح، اوّلین چیزی را که دیدی، بخور، و دومی را پنهان کن، و سوّمی را قبول کن، و چهارمی را ناامید نکن و از پنجمی فرار کن. فردا صبح، حرکت کرد و در راه به کوهی سیاه و بزرگ رسید. ایستاد و گفت: پروردگار به من دستور داده که این را بخورم و تعجب کردم.
سپس با خود گفت: پروردگارم به من دستوری میدهد که توانایی انجام آن را داشته باشم. سپس به طرف آن حرکت کرد که آن را بخورد، و هر قدر که به آن نزدیک میشد، کوه کوچک تر میشد تا به آن رسید و آن را به اندازه یک لقمه یافت، آن را خورد و از هر غذایی لذیذتر بود. سپس حرکت کرد و تشتی از طلا یافت و گفت: پروردگارم به من دستور داده که این را پنهان کنم، حفره ای ایجاد کرد و تشت را درون آن قرار داد و خاک بر آن ریخت و حرکت کرد، پشت سر خود را نگاه کرد و متوجّه شد که تشت نمایان شده است، با خود گفت: من، کاری را که پروردگارم دستور داده بود، انجام دادم. سپس به راه خود ادامه داد و پرنده ای دید که عقابی به دنبال آن است، پرنده اطراف آن پیامبر میچرخید، پیامبر با خود گفت: پروردگارم به من دستور دادکه این را بپذیرم. پس آستین خود را باز کرد و پرنده داخل آن شد. عقاب گفت: صیدم را که چند روز است دنبال آن هستم گرفتی؟! گفت: پروردگارم به من دستور داده که این را ناامید نکنم. سپس قطعه ای از ران خود را جدا کرد و به سوی او انداخت و به راه خود ادامه داد. در بین راه به گوشت مرداری بدبو که کرم گذاشته بود برخورد کرد. گفت: پروردگارم به من دستور داده که از آن فرار کنم.
وبازگشت و در خواب دید که گویا به او میگویند: تو کاری که به آن مأمور بودی انجام دادی، آیا میدانی آنها چه بودند؟ گفت: نه.
به او گفته شد، و امّا کوه، غضب بود، انسان وقتی خشمگین میشود، خود را نمیبیند و از شدّت غضب او آرام گیرد، عاقبتش مانند یک لقمه لذیذی است که آن را بخورد. و امّا تشت طلا، عمل صالح میباشد که وقتی انسان آن را پنهان کند، خداوند میخواهد آن را آشکار کند تا همراه با ثواب آخرتی که خدا برایش ذخیره میکند، او را با آن عمل زینت دهد. و امّا پرنده، کسی بود که تو را نصیحت میکند، او و نصیحتش را بپذیر. و امّا عقاب، نیاز بود که نزد تو میآید، هیچ وقت چنین کسی را ناامید نکن. و امّا گوشت بدبو، غیبت بود، همیشه از آن فرار کن.
متن عربی
حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ تَمِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیُّ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِیٍّ أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِیُّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا ع یَقُولُ أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ إِذَا أَصْبَحْتَ فَأَوَّلُ شَیْءٍ یَسْتَقْبِلُکَ فَکُلْهُ وَ الثَّانِی فَاکْتُمْهُ وَ الثَّالِثُ فَاقْبَلْهُ وَ الرَّابِعُ فَلَا تُؤْیِسْهُ وَ الْخَامِسُ فَاهْرَبْ مِنْهُ فَلَمَّا أَصْبَحَ مَضَی فَاسْتَقْبَلَهُ جَبَلٌ أَسْوَدُ عَظِیمٌ فَوَقَفَ وَ قَالَ أَمَرَنِی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ آکُلَ هَذَا وَ بَقِیَ مُتَحَیِّراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَی نَفْسِهِ وَ قَالَ إِنَّ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ لَا یَأْمُرُنِی إِلَّا بِمَا أُطِیقُ فَمَشَی إِلَیْهِ لِیَأْکُلَهُ فَکُلَّمَا دَنَا مِنْهُ صَغُرَ حَتَّی انْتَهَی إِلَیْهِ فَوَجَدَهُ لُقْمَهً فَأَکَلَهَا فَوَجَدَهَا أَطْیَبَ شَیْءٍ أَکَلَهُ ثُمَّ مَضَی فَوَجَدَ طَسْتاً مِنْ ذَهَبٍ فَقَالَ لَهُ أَمَرَنِی رَبِّی أَنْ أَکْتُمَ هَذَا فَحَفَرَ لَهُ حُفْرَهٌ وَ جَعَلَهُ فِیهَا وَ أَلْقَی عَلَیْهِ التُّرَابَ ثُمَّ مَضَی فَالْتَفَتَ فَإِذَا بِالطَّسْتِ قَدْ ظَهَرَ قَالَ قَدْ فَعَلْتُ مَا أَمَرَنِی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ فَمَضَی فَإِذَا هُوَ بِطَیْرٍ وَ خَلْفَهُ بَازِیٌّ فَطَافَ الطَّیْرُ حَوْلَهُ فَقَالَ أَمَرَنِی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أَقْبَلَ هَذَا فَفَتَحَ کُمَّهُ فَدَخَلَ الطَّیْرُ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْبَازِی أَخَذْتَ صَیْدِی وَ أَنَا خَلْفَهُ مُنْذُ أَیَّامٍ فَقَالَ إِنَّ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ لَا أُویِسَ هَذَا فَقَطَعَ مِنْ فَخِذِهِ قِطْعَهً فَأَلْقَاهَا إِلَیْهِ ثُمَّ مَضَی فَلَمَّا مَضَی إِذَا هُوَ بِلَحْمِ مَیْتَهٍ مُنْتِنٍ مَدُودٍ فَقَالَ أَمَرَنِی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أَهْرُبَ مِنْ هَذَا فَهَرَبَ مِنْهُ وَ رَجَعَ فَرَأَی فِی الْمَنَامِ کَأَنَّهُ قَدْ قِیلَ لَهُ إِنَّکَ قَدْ فَعَلْتَ مَا أُمِرْتَ بِهِ فَهَلْ تَدْرِی مَا ذَاکَ کَانَ قَالَ لَا قِیلَ لَهُ أَمَّا الْجَبَلُ فَهُوَ الْغَضَبُ لِعَبْدٍ إِذَا غَضِبَ لَمْ یَرَ نَفْسَهُ وَ جَهِلَ قَدْرَهُ مِنْ عِظَمِ الْغَضَبِ فَإِذَا حَفِظَ نَفْسَهُ وَ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ سَکَنَ غَضَبُهُ کَانَتْ عَاقِبَتُهُ کَاللُّقْمَهِ الطَّیِّبَهِ الَّتِی أَکَلَهَا وَ أَمَّا الطَّسْتُ فَهُوَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ إِذَا کَتَمَهُ الْعَبْدُ وَ أَخْفَاهُ أَبَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا أَنْ یُظْهِرَهُ لِیُزَیِّنَهُ بِهِ مَعَ مَا یَدَّخِرُ لَهُ مِنْ ثَوَابِ الْآخِرَهِ وَ أَمَّا الطَّیْرُ فَهُوَ الرَّجُلُ الَّذِی یَأْتِیکَ بِنَصِیحَهٍ فَاقْبَلْهُ وَ اقْبَلْ نَصِیحَتَهُ وَ أَمَّا الْبَازِی فَهُوَ الرَّجُلُ الَّذِی یَأْتِیکَ فِی حَاجَهٍ فَلَا تُؤْیِسْهُ وَ أَمَّا اللَّحْمُ الْمُنْتِنُ فَهُوَ الْغِیبَهُ فَاهْرُبْ مِنْهَا
منبع : عیون أخبار الرضا (ج۱، ص ۲۴۳)