دعا در ادیان و مذاهب دیگر
رسالت ادیان الهی سعادت انسان در دنیا و آخرت است و این سعادت فقط در پناه ارتباط با مالک حقیقی میسر است و از آنجا که دعا وسیله ارتباط بنده با خالق و پروردگار خویش است بنابراین در همه ادیان الهی، پیامبران هم خود به درگاه خداوند دعا میکردند و هم این وسیله تقرب را به مردم میآموختند، چنان چه در انجیل لوقا آمده است: «و هنگامی که او – مسیح – در موضعی دعا میکرد، چون فارغ شد، یکی از شاگردانش به وی گفت: خداوندا دعا کردن را به ما تعلیم نما، چنان چه یحیی شاگردان خود را بیاموخت.»[۱]همچنین مسیح وقتی شاگردان خود را در خواب دید«به ایشان گفت برای چه در خواب هستید، برخاسته دعا کنید تا در امتحان نیفتید.»[۲]
به جز قرآن کریم در کتب، آسمانی دیگر، نیز مساله دعا بیان شده است که به چند نمونه از آن اشاره میشود:
۱٫ حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ به شاگردان خود گفت: هرگاه دعا کنید، گویید ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد، ملکوت تو بپاید، اراده تو چنانچه در آسمان است در زمین نیز کرده شود، نان کفاف ما را روز به روز به ما بده و گناهان ما را ببخش»[۳]در قرآن کریم نیز دعای حضرت عیسی(ع) برای طلب رزق آمده است.(مائده/ ۱۱۴)
۲٫ حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ درباره رفتار با مردم میگوید: «هر که شما را لعن کند برای او برکت بطلبید و برای هر که با شما کینه دارد برای او دعا کنید.»[۴]موسی هم برای قوم خود به درگاه خداوند دعا کرده میگوید: ای خداوند یهوه، قوم خود و میراث خود را که به عظمت خود فدیه دادی و به دست قوی از مصر بیرون آوردی هلاک مساز»[۵]و هنگامی که قوم او مرتکب گناه میشوند به درگاه خدا استغاثه میکند: «گناه این قوم را بر حسب عظمت رحمت خود بیامرز»[۶] در جای دیگر از کتاب مقدس یهودیان آمده است: «موسی به خداوند عرض کرده، گفت: ملتمس اینکه یهوه، خدای ارواح تمامی بشر، کسی را بر این جماعت بگمارد… و خداوند به موسی گفت: یوشع بن نون را که مردی صاحب روح است گرفته، دست خود را بر او بگذار.»[۷] اما در قرآن کریم آمده است که موسی از خداوند درخواست کرد هارون را جانشین خود قرار دهد.(طه/ ۲۹، ۳۰)
۳٫ قرآن کریم درباره حضرت زکریا ـ علیه السلام ـ میفرماید: «وی از خداوند درخواست کرد فرزندی به او عطا کند تا وارث او باشد. خداوند دعای زکریا را مستجاب کرد و او را بشارت به فرزندی داد به نام یحیی». (مریم/ ۵، ۷) همین مطلب در انجیل بدین صورت آمده است: «فرشته بدو گفت: ای زکریا، ترسان مباش، زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است و زوجهات الیصابات برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید.»[۸]
۴٫ حضرت داود ـ علیه السلام ـ از پیامبران بنی اسرائیل کتابی دارد به نام زبور یا مزامیر که کتاب دعا و مناجات است. مضمون بخشهایی از این کتاب مطابق مناجات و ادعیه وارده از ائمه معصومین(علیهم السلام) است. به عنوان مثال مزمور پنجم چنین آغاز میشود: «ای خداوند به سخنان من گوش بده، در تفکر من تامل فرما، ای پادشاه و خدای من، به آواز فریادم توجه کن زیرا که نزد تو دعا میکنم.»[۹] در مناجات شعبانیه نیز آمده است: «خدایا دعایم را بشنو وقتی تو را میخوانم و ندایم را بشنو وقتی تو را ندا میزنم… به راستی که در پیشگاه تو ایستاده ام.»[۱۰]
حضرت داود ـ علیه السلام ـ میفرماید: «ای خداوند مرا در غضب خود توبیخ منمار و مرا در خشم خویش تادیب مکن.»[۱۱] امام زین العابدین در اولین فقره دعای ابو حمزه ثمالی میفرماید: خدایا، مرا با عقوبت خود ادب مکن.»[۱۲]
به جز شواهدی که ذکر شد میتوان برای حضور و وجود دعا در ادیان مختلف، دلیلی نیز اقامه کرد، توضیح آن که: انسان فطرتی خداجو و خداشناس دارد، و دعا بروز و ظهور همین فطرت است و چون خواندن خدا، و طلب از او در فطرت بشر به ودیعه نهاده شده است. هرگاه آدمی از همه هستی دست شسته باشد و دست آویزی برای حل مشکلاتش نیابد، فطرت اصیل او، او را به سوی خدا میخواند و دعای او رنگ خلوص به خود میگیرد.[۱۳] و این مهمترین نشانه فطری بودن دعاست.
بنابراین در هر مکتب و دینی که امری قدسی و ماورایی وجود داشته باشد و انسانها آن موجود قدسی را گرداننده و مدبر عالم بدانند، دعا مجال تجلی پیدا میکند، و لذا، دعا اختصاصی به ادیان ابراهیمی و بلکه متدین به هر دینی، به شرط پذیرش مدبری برای جهان، دعا را خواهد شناخت، چنان که به بیان قرآن مشرکین نیز دعا میکردند و کسانی را میخواندند و از آنها حل مشکلاتشان را میخواستند.[۱۴] و میدانیم که ایشان خدای بزرگ (الله) را به عنوان خالق جهان، قبول داشتند[۱۵] و شرک آنها در ربوبیت الهی بود یعنی در امر اداره امور جهان موجوداتی به جز خدا را شریک او میدانستند. و لذا همان موجودات را در دعای خویش مخاطب قرار میدادند.
جایگاه دعا در اسلام و تشیع
از آنجا که در اسلام، شرک به همه اقسام آن، نفی شده و انسانها دعوت به توحید ناب شدهاند، دعا ظهور تابناکتری مییابد ـ چرا که دیگر کسی برای خدا قدرت و استقلالی قایل نیست تا او را بخواند ـ مسلمان موحّد، افعال همه عالمیان را در یک سلسله منتهی به خداوند میداند.[۱۶] که بدون اراده او تیغ عالم چیزی را نخواهد برید. هر چند ممکن است در تفکرات اهل اعتزال ـ به دلیل پذیرش تفویض ـ این باور رو به ضعف بگذارد. اما سایر فرق مسلمین با تکیه بر قرآن که مورد پذیرش همه ایشان است این نکته که دعا جایگاه خاصی در اسلام دارد مشترکند.[۱۷] و چه زیباست که همه مسلمین، همه روزه بارها تکرار میکنند که اهدنا الصراط المستقیم، خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن.
اما در میان مذاهب اسلامی، مذهب تشیع به دلیل چند ویژگی خاص، برای دعا مکانت بالا و والاتری در نظر گرفته است.
یکی از اختصاصات تشیع، پذیرش امر بین الامرین در بحث جبر و اختیار است که بر اساس آنها هیچ نیرویی، در فعل خود استقلال ندارد و اراده خدا در همه افعال جاری است. و روشن است که اگر، قدرت الهی در همه حرکات عالمیان مؤثر باشد، طلب از او نیز در تمام اعمال خرد و کلان انسان، محل ظهور مییابد و لذا پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودهاند که حتی اگر بند کفشتان پاره شد برای حل این مشکل نیز از خدا کمک بگیرید.[۱۸]
ویژگی دیگر تشیع، اعتقاد به امامانی است که مظهر انسان کاملند، وبیش از همه خدا را میشناسند و چنان که در روایت آمده، هر کس خدا را بیشتر بشناسد، مسألت و دعای او نیز بیشتر خواهد بود.[۱۹] ائمه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نیز بیش از همه اهل دعا بودهاند، چنان که امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ را دعّاء یعنی بسیار دعا کننده خوانندهاند ـ[۲۰] دعاهای اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از آنجا که از جان پاک وصال یافتهای ناشی شدهاند، بسی عمیقتر از دریافتهای یک انسان عادی است، و لذا سرشار از مضامینی است ناب، که در تمامی عرصههای مورد نیاز، انسان تشنه معرفت را سیراب میکند. دعا در مکتب ایشان، فقط خواستن حاجات نیست، بلکه گفتگویی بیحجاب با رب العالمین است. و در ضمن آفریدهای است از عقاید ناب و عرفان خالص. صحیفه سجادیه، دعاهای زیبای امیر المؤمنین همچون کمیل و صباح و… مناجات عرفه امام حسین ـ علیه السّلام ـ و … همه گنجینههای درخشان معرفت و محبت الهی است. این تراث عظیم شیعی به محبین اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ رسیده است، در حالی که سایر مذاهب اسلامی (متأسفانه)، خود را از این منبع فیض محروم کردهاند.
به علاوه که شیعه به دلیل پذیرا شدن فشارها و رنجها و محرومیتهای فراوان در طول تاریخ پرنشیب و فراز خود، به دلیل نداشتن هیچ مأمن و هیچ سلاحی برای مبارزه، بیش از سایرین به دامان دعا دست یازیده است چرا که دعا سلاح مؤمن است.[۲۱]
نتیجه آن که دعا در ذات هر انسانی نهفته است، اما هرچه به توحید ناب نزدیکتر شویم، دعا اوج بیشتری میگیرد، تشیع توحید ناب است، و لذا دعا نیز در این مکتب، جایگاهی متمایز و والاتر از سایر مکاتب و مذاهب به خود اختصاص داده است که عبارات پرمحتوا، نورانی و الهی و عارفانه آن و گرایش خاص همگان به این ادعیهها بهترین دلیل گویای این مدعا است.
[۱] . انجیل لوقا، باب یازدهم، بند«۱»
[۲] . همان، باب بیست و دوم، بند ۴۶، و انجیل متی، باب بیست و ششم، بند ۴۴٫
[۳] . همان، باب یازدهم، بند ۲، ۳، ۴٫
[۴] . انجیل لوقا، باب ششم، بند ۲۸٫
[۵] . سفر تثنیه، باب نهم، بند ۲۶٫
[۶] . سفر اعداد، باب چهاردهم، بند ۱۹٫
[۷] . همان، باب پانزدهم، بند ۱۵، ۱۸٫
[۸] . انجیل لوقا، باب یکم، بند ۱۳٫
[۹] . زبور، مزمور پنجم، بند ۱و ۲٫
[۱۰] . مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان.
[۱۱] . زبور، مزمور ششم، بند ۱٫
[۱۲] . مفاتیح الجنان، اعمال سحرهای ماه رمضان.
[۱۳] . رک: به آیات ۶۵ سوره عنکبوت و ۸ سوره زمر، و ۳۲ سوره لقمان، که در این آیات هم اشاره به دعای انسان در مواقع خطر مثل سفر دریایی شده و هم خداوند دعای او را خالص توصیف نموده است.
[۱۴] . رک آیات: ۱۹۴ و ۱۹۷ سوره اعراف، ۷۳ سوره حج، ۱۳ و ۱۴ فاطر و… که در همه آنها اشاره شده که کفار و مشرکین دعا میکردند ولی حاجت خود را از غیرخدا میخواستند (ماتدعون من دون الله).
[۱۵] . در آیات ۶۱ سوره عنکبوت، ۲۵ لقمان و ۳۸ زمر و ۹ زخرف و ۸۷ زخرف به این نکته اشاره شده است.
[۱۶] . «و الله خلقکم و ما تعملون»؛ ۹۶ صافات، و خداوند شما و اعمالتان را خلق کرده است.
[۱۷] . در این که قرآن انسان را به دعا میخواند شکی نیست و همه مسلمین به این حقیقت باور دارند ـ برخی از آیات دعا عبارتند از ـ ۱۸۶ بقره، ۱۱۰ اسراء، ۶۰ غافر، ۲۹ اعراف، ۵۵ و ۵۶ اعراف، ۶۵ غافر.
[۱۸] . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، دار الحدیث، ج ۲، ص ۸۷۲، از چاپ چهار جلدی.
[۱۹] . همان، ج ۲، ص ۸۶۹، الامام علی ـ علیه السّلام ـ اعلم الناس بالله سبحانه، اکثرهم له مسأله.
[۲۰] . ابن فهد حلی، احمد، عده الداعی و نجاح الساعی، تحقیق احمد الموحدی القمی، مکتبه الوجدانی، قم، بیتا، ص ۳۳، روایت از امام باقر ـ علیه السّلام ـ میباشد. همین صفت برای حضرت ابراهیم نیز در روایت ذکر شده است.
[۲۱] . عده الداعی، ص ۱۲٫